کد مطلب:304453 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:202

فدک، نماد مظلومیت علی
بی تردید محوراصلیِ سخنانِ فاطمه(س) چه در مسجد، با خلیفه و مسلمانان، و چه در بسترِ بیماری، با زنان مهاجر و انصار، امامت و خلافتِ منصوصِ امیرمؤمنان علی(ع) بود؛ كسی كه شروعِ زندگی اش با آغاز بعثتِ پیامبر(ص) گره خورده بود و همچون كودكی كه در پی مادر رود در پی او می رفت، و پیامبر بزرگوار هر روز یكی از صفات پسندیده اش را بر او آشكار می ساخت، و می فرمود تا در سلوك و رفتارش به او تأسی جوید، و در همان دوران كودكی پشت عرب را به خاك مالیده و شاخ های قبیله «رَبیعه» و «مُضَر» را، فرو شكسته بود، و از همان خردسالی در دامن خود می نشاند، و در آغشش می فشرد، و در فراشش جای می داد، و بوی خوش خود را به مشام او می رساند تا آنجا كه گاهی غذا را می جَوید و در دهان او می نهاد [1] ، در بامداد دعوت به توحید، یار و یاور او بود، و در شامگاه رحلت آن بزرگوار(ص)، امید آینده امت او بود.

قرآن كریم، وقایع مربوط به داستان حضرت موسی(ع) را بارها نقل و گاه از برادرش حضرت هارون نیز یاد كرده است. موقعیت حضرت هارون نسبت به حضرت موسی(ع) از زبان حضرت موسی(ع):

وَ اجْعَلْ لی وَزِیراً مِنْ اَهْلی هارُونَ اَحْی اُشْدُدْ بِهِ أَزْرِی وَ اَشْرِكْهُ فیِ اَمْرِی. [2] و ازخاندانم یاوری و پشتیبانی برایم قرار ده؛ برادرم هارون را؛ پشتم را بدو استوار ساز؛ و او را در كار من شریك گردان.

در جای دیگر آمده است:

وَلَقَدْ آتَیْنَا مُوسَی الْكِتَابَ وَجَعَلْنَا مَعَهُ أَخَاهُ هَارُونَ وَزِیراً. [3] و هر آینه موسی را كتاب دادیم و برادر او هارون را یار و مددكارش ساختیم.

و همین طور فرمود:

وَوَهَبْنَا لَهُ مِن رَّحْمَتِنَا أَخَاهُ هَارُونَ نَبِیّاً [4] و به او از رحمت خویش برادرش هارون پیامبر را بخشیدیم».

و نیز فرمود:

وَقَالَ مُوسَی لْأَخِیهِ هَارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَأَصْلِحْ وَلاَتَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ. [5] «و موسی به برادر خود هارون گفت: در میان قوم من جانشین من باش و به صلاح و سامان كوش و راه تباهكاران را پیروی مكن.

آیات بالا در منظر مسلمانان بود و آنان نسبت به حضرت موسی و هارون(ع) و ارتباط آن دو با یك دیگر و مناصب حضرت هارون(ع) اطلاع كافی داشتند. در این آیات درباره حضرت هارون از چند امر سخن رفته است: 1- وزارت؛ 2- پشتیبانی؛ 3- مشاركت در ابلاغ 4- خلافت و جانشینی؛ 5- نبوّت. پیامبر(ص) رابطه خود و امام علی(ع) را همانند رابطه حضرت موسی(ع) و هارون(ع) دانسته اند. این عنوان، از جمله شكوهمندترین عناوینی است كه رسول اللَّه(ص) با آن از امام علی(ع) یاد كرده و همسانی در رهبری بین رسول و امام(ع) را مشخص نموده است. آری، پیامبر، «خاتم النبین» است و بعد از او پیامبری نیست. پس امام علی(ع) نمی تواند پیامبر باشد، برخلاف هارون(ع) كه پیامبر نیز بوده است. و حدیث «منزلت»، كه در موقعیت ها و مناسبت های مختلف و متفاوت تكرار شده است، برای تبیین همین رابطه تنگاتنگ؛ یعنی وزارت و پشتیبانی و مشاركت در تبلیغ آیین اسلام و در نهایت خلافت و جانشینی، جز نبوت، بوده است.

پس از فتح خیبر، آن گاه كه امام علی(ع) پیروزی باور نكردنی اسلام را پس از چند شكست، هدیه آورد، پیامبر فرمود: اگر نبود كه گروهی از امت من درباره تو آن گویند كه مسیحیان درباره عیسی بن مریم می گویند، درباره تو امروز سخنی می گفتم كه بر هر گوه از مسلمین كه بگذری به خاك قدم هایت تبرك جویند و باقی آب وضویت را برای شفا بردارند. تو را همین بس: «اَنْ تَكُونَ مِنّی بِمَنْزِلَةِ هارُونَ مِنْ مُوسی غَیْرَ اَنَّه لا نَبِیَّ بَعْدِی». [6] .

امّا طرح مسئله «فدك» درآن روزهای سخت و دشوار و مطالبه آن از خلیفه، [7] نه به عنوان هدف نهایی، كه نقطه آغاز یك مبارزه پی گیر برای همیشه تاریخ و در حقیقت پلی به سوی باز پس گیری حق مغصوب (خلافت)، مورد توجه آن بانوی گرامی بوده است. امام موسی بن جعفر(ع) آن گاه كه هارون الرشید «فدك» را با اصرار و تأكید به او عرضه نمود و خواست تا امام(ع) آن را بپذیرد، فرمود:

ما آخِذُها اِلاّ بِحدُوُدِها، قَال الرَّشیدُ: وَ ما حُدودُها؟ قالَ: اَلْحدُّ الاوَّلُ عَدَنُ، وَ الْحَدُّ الثَّانِی سَمَرْقَنْدُ، وَ الحِّدُ الثَّالِثُ اِفْرِیِقیةِ، وَ الْحَدُّ الرَّابعُ سَیْفُ الْبَحْرِ مِمَّا یَلی الْخَزَرَ وَ أرْمیِنَیةِ، فَقالَ الرَّشِیدُ: فَلَمْ یَبْقَ لَنا شَی ءٌ. فَقالَ له: قَدْاَعْلَمتُكَ اَنّی اِنْ حَدَّدْتُها لَمْ تَرُدَّها. [8] آن (فدك) را جز با همه مرزهایش باز نخواهم گرفت، هارون گفت: مرزهای آن كجاست؟ فرمود: مرز نخست آن «عدن»، و مرز دوّم «سمرقند»، و مرز سوّم «آفریقا»، و مرز چهارم «سیف البحر» از حاشیه خزر و ارمنستان. هر جمله امام(ع) رنگ چهره هارون را دگرگون و تیره می كرد، هارون گفت: با این مرزها كه بر شمردی چیزی برایم نماند. امام كاظم(ع) فرمود: از پیش به تو گفته بودم كه اگر مرزهای «فدك» را برای تو ترسیم كنم، آن را باز پس نخواهی داد.

این سخن امام(ع) به هارون بدان معنا است كه «فدك»، تنها آن مزرعه معروف نیست؛ بلكه رمز و نمادِ خلافت اسلامی و جانشینی پیامبر(ص) و گستره آن همه سرزمین های اسلام و قلمروِ حكومت هارون است. و غصب آن به معنای غصب خلافت و امامت و جاشنینی پیامبر(ص) است. و به تعبیر دیگر «فدك» نماد مظلومیّت علی(ع) است و مطالبه آن حقّی بود، كه بر اساس توطئه ای به غارت رفته بود، و می بایست پس گرفته می شد. از این رو، فاطمه(س) با مطالبه آن، به رسواسازی و افشای دروغ پرداخت و خطاب به ابوبكر «صدّیق»!! فرمود:

یَابْنَ اَبی قُحافةِ! اَفیِ كِتابِ اللَّهِ اَنْ تَرِثَ اَباكَ، وَ لا اَرِثَ اَبی؟ لَقَدْ جِئْتَ شَیئاً فَرِیّاً [9] [عَلَی اللَّهِ وَ رَسُولِهِ]. پسرِ ابی قحافه! آیا دركتاب خدا آمده است، تو از پدرت ارث بری و میراث مرا از من ببُری؟ به راستی كاری بس شگفت و ناپسند مرتكب شده ای (سخن دروغ و ناپسندی را به خدا و فرستاده اش نسبت می دهی). بدعتی ناروا در دین خدا می گذاری.

ابن ابی الحدید می گوید: خودم از علی بن فارقی، كه مدرّس زبان های عربی در بغداد بود، پرسیدم: آیا فاطمه در آنچه می گفته است، راستگو بوده است؟ گفت: آری. گفتم: چرا ابوبكر فدك را به او كه راست می گفته، تسلیم نكرده است؟ خندید و جواب بسیار لطیفی داد كه با حرمت و شخصیت و كم شوخی كردن او سازگار بود. گفت: اگر آن روز به مجرد ادّعای فاطمه فدك را به او می داد، فردای آن روز می آمد و خلافت را برای همسر خویش مدّعی می شد و ابوبكر را از مقامش بر كنار می كرد و دیگر هیچ بهانه ای برای ابوبكر امكان نداشت؛ زیرا او را صادق دانسته بود و بدون هیچ دلیل و گواهی فدك را تسلیم كرده بود. و این سخن درستی است بر فرض كه علی بن فارقی آن رابه شوخی گفته باشد. [10] .

در حقیقت خلیفه مصلحت دید، كه راه را از همان آغاز به روی فاطمه بربندد تا ادّعای اصلی خود را، كه حقِّ خلافت و زمامداری علی(ع) بود، مطرح نسازد. بر این اساس طرح ماجرای «فدك» پیش از پرداختن به مسئله امامت و خلافت علی بزرگ(ع) كه هدف اساسی مبارزه بانوی اكرم فاطمه(س) بود امری ضروری بود؛ به ویژه اگر ضمیر «ها» «رِبْقَتَها» و همین طور در «اَوْقَتَها» و «غاراتِها»، در لاجَرَمَ لَقَدْ قَلَّدْتُهُمْ رِبقَتَها وَ حَمَلْتُهُمْ اَوْ قَتَها وَ شَنَّتْ عَلَیهِمْ غاراتِها» را، همانند برخی مترجمان و شارحان این خطابه برگردانیم به مسئله «فدك» و ماجرای غصب آن از سوی خلیفه. [11] .


[1] نهج البلاغه، خطبه قاصعه.

[2] سوره طه، آيه 29 -32.

[3] سوره فرقان، آيه 35.

[4] سوره مريم، آيه 53.

[5] سوره اعراف، آيه 142.

[6] تاريخ ابن عساكر، تحقيق محمد باقر محمودي، ج 1، ص 331.

[7] فاطمه زهرا(س)، علاوه بر فدك و ارث خود، سه مطالبه ديگر نيز داشت: يكي صدقات حضرت رسول(ص)؛ و ديگر سهمي كه پيامبر از خيبر براي او قرار داده بود؛ و سوم سهم از غنايم جديد كه در اختيار دولت قرار مي گرفت؛ زيرا علي و زهرا(س) در مقام ذوي القربي، از غنايم سهمي داشتند، و حكومت اين سهم را نيز به ايشان نمي پرداخت.

[8] حياة الامام موسي بن جعفر(ع)، ج 2، ص 458.

[9] رخساره خورشيد، ترجمه و شرح خطبه حضرت زهراء در مسجد، ص 400.

[10] شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، جلد 16، ص 284.

[11] دانشنامه امام علي(ع)، ج 8، ص 355، به نقل از معجم معالم الحجاز، ج 7، ص 27.